زن نیکو و خاتون خانه را گویند، (برهان)، اشکاسمی ’بی بی’، طبری ’بی بی’ ... اصلاً از ترکی شرقی است، (حاشیۀ برهان چ معین)، زن نیکو و کدبانوی خانه، (آنندراج) (انجمن آرا)، خاتون، (منتهی الارب)، زن نیکو، (اوبهی)، خانم، خاتون، خدیش بانو، کدبانو، بیگم، سیده آغا، ستی، (یادداشت بخط مؤلف) : با زنش گفت خواجه کی بی بی دل بر این نه که در جهان کیبی، هاتفی، شیوۀ اهل زمانه پیشه کن بگزین غلام در حضر خاتون و بی بی در سفر اسفندیار، انوری (از آنندراج)
زن نیکو و خاتون خانه را گویند، (برهان)، اشکاسمی ’بی بی’، طبری ’بی بی’ ... اصلاً از ترکی شرقی است، (حاشیۀ برهان چ معین)، زن نیکو و کدبانوی خانه، (آنندراج) (انجمن آرا)، خاتون، (منتهی الارب)، زن نیکو، (اوبهی)، خانم، خاتون، خدیش بانو، کدبانو، بیگم، سیده آغا، ستی، (یادداشت بخط مؤلف) : با زنش گفت خواجه کی بی بی دل بر این نه که در جهان کیبی، هاتفی، شیوۀ اهل زمانه پیشه کن بگزین غلام در حضر خاتون و بی بی در سفر اسفندیار، انوری (از آنندراج)
مرکّب از: بی + ید + ی، بی دستی. دست نداشتن، کنایه از بی قدرتی. (از یادداشت مؤلف)، در دو شاهد ذیل از رودکی و فرخی مؤلف حدس زده اند که کلمه بی بدی (= ناچاری) ، بی یدی باشد: ورم ضعیفی و ’بی بدیم’ نبودی وآنک نبود از امیر مشرق فرمان خود بدویدی بسان پیک مرتب خدمت او را گرفته چامه بدندان. رودکی. دل بتو دادم و دلت نستدم مردم دیدی تو بدین ’بی بدی’؟ فرخی
مُرَکَّب اَز: بی + ید + ی، بی دستی. دست نداشتن، کنایه از بی قدرتی. (از یادداشت مؤلف)، در دو شاهد ذیل از رودکی و فرخی مؤلف حدس زده اند که کلمه بی بُدی (= ناچاری) ، بی یدی باشد: وَرْم ضعیفی و ’بی بدیم’ نبودی وآنک نبود از امیر مشرق فرمان خود بدویدی بسان پیک مرتب خدمت او را گرفته چامه بدندان. رودکی. دل بتو دادم وَ دلت نستدم مردم دیدی تو بدین ’بی بدی’؟ فرخی